آموزش مدیریت فردی

اسرار موفقیت، آموزش مدیریت فردی و تحول فردی، آموزش رشد و پیشرفت شخصی

آموزش مدیریت فردی

اسرار موفقیت، آموزش مدیریت فردی و تحول فردی، آموزش رشد و پیشرفت شخصی

آموزش مدیریت فردی

مدیریت فردی و تحول فردی تنها با کار کردن بر روی خود امکان پذیر است. در این وبلاگ به شما آموزش می دهم چگونه با کار کردن روی جنبه های مختلف و با اهمیت زندگی خود بتوانید رشد فردی خود را رقم بزنید. موفقیت اتفاقی نیست.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

۲۶
ارديبهشت

پایان کار رئیسان: چرا برخی از شرکت ها از شر آنها خلاص می شوند


پستهای زیادی را مشاهده می کنیم که یک رهبر را از یک رئیس متمایز می کند. هر دو در داخل یک شرکت موقعیت فرماندهی را اشغال می کنند ، اما رئیس آن شخص غیرانسانی ، خودکامه ، خودخواه است که باید دوباره مطرح شود. از طرف دیگر رهبر به دنبال گوش دادن و درگیر کردن زیردستان خود است ، الهام بخش است ، به پایداری کار و رفاه مردم اهمیت می دهد. اگر مجبورید یکی از این دو را انتخاب کنید ، مطمئناً بهتر است یک رهبر باشید تا یک رئیس. اما ما همچنین می توانیم با زیر سingال بردن وجود رابطه برتر و تبعیت ، گامی فراتر بگذاریم. چرا رئیس وجود دارد؟ آیا شرکت هایی بدون رئیس وجود دارند؟

 

پایان کار رئیسان

 

رئیس چیست؟


طبق تعریف ، رئیس کسی است که اختیارات بیشتری نسبت به شما دارد. این در نمودار سازمان بالاتر از شما است و از نظر تئوری می تواند هر تصمیمی را که گرفته اید نادیده بگیرد. وظایف رئیس معمولاً شامل تأیید ، استخدام ، اخراج ، ارزیابی ، ارتقا ، آموزش و نظارت است.

اگر دوباره به کار فردریک تیلور در سال 1911 بپردازیم (بله ، بیش از یک قرن پیش) ، خواهیم دید که رئیس هنوز از اصول مدیریت علمی (ترجمه رایگان از پرتغالی) پیروی می کند:

این مسئولیت مدیریت است که کارگران را در یک روز کاری تحت نظارت ، بدون وقفه ، به کنترل (مدیریت) آنها بفرستد ، کارگر قادر است فقط در صورت مجاز بودن ، با جزئیات خاص هر حرکت ، استراحت کند.

[..]
مدیریت نمی توانست کنترل روند کار را در اختیار کارگران بگذارد […]

شما ، به عنوان زیردست رئیس خود ، به ناچار از دلخوری به دلایل واضح خواهید ترسید: حفظ خود. اگر رئیس شما تنها کسی است که می تواند موفقیت یا شکست شما را در سازمان تعیین کند ، چگونه می تواند متفاوت باشد؟ واقعیت این است که رئیس یا رهبر شما هر چقدر برابری طلب و خوب باشد ، قدرت از اوست. بد به نظر می رسد ، درست است؟

چرا رئیس وجود دارد؟


اگر در مورد 5 مرحله توسعه سازمانی مطالعه کرده اید ، باید به یاد داشته باشید که هرم سلسله مراتبی اختراع سازمان های مطابق (کهربا) بود. در اصل ، هدف اصلی این سازوکار ایجاد ثبات ، اجازه دادن به برنامه ریزی طولانی مدت و ایجاد رابطه کنترل از بالا به پایین بود. فرض اساسی این مدل این بود که افراد تمایلی به کار ندارند و باید تحت نظارت قرار گیرند.

در گذشته کارمندان برای انجام عملکردی از پیش مشخص با دستورالعمل های روشن استخدام می شدند. نوآوری در اولویت نبود. ما می دانیم که امروز واقعیت متفاوت است. کار سازمان های قرن 21 عمدتا خلاقانه و مشترک است ، زمینه ای که ایجاد روابط سالم در آن حیاتی است. سوuse استفاده از قدرت و رقابت برای درجات بالاتر سلسله مراتب مطلوب این شرط نیست. اگر رابطه مافوق و تبعیت در سازمانهای آینده مطلوب نباشد ، آیا می توانیم آن را از بین ببریم؟

آیا می توانیم با هیرارشی و رئیسان فاصله بگیریم؟


بله ما میتوانیم. برخی از شرکت ها قبلاً تغییر کرده اند. با این حال ، پایان کار با رئیس به معنای کنار گذاشته شدن نقش هایی نیست که او به طور معمول بازی می کند. ما به مکانیسم های دیگری نیاز داریم که عملکردهای تأیید ، استخدام ، اخراج ، ارزیابی ، ارتقا ، آموزش و نظارت را اعمال کنند. خوب ، به جز مورد آخر :).

شرکت های بدون رئیس


Morning Star (ایالات متحده آمریکا): غذاساز مسئول 40٪ سس گوجه فرنگی کشور ، بدون سرپرست و مدیر. هنگام ورود به سازمان ، کارمندان نامه ای چند هم ردیف (نامه همکاری همکار) ایجاد می کنند که در آن مسئولیت ها ، نقش ها و چگونگی کمک بهتر آنها به شرکت آورده شده است. وقتی کسی می خواهد ماشین جدیدی بخرد ، لازم نیست از "رهبر" اجازه بگیرید. در عوض ، خریدهای بالقوه در بین همسالان تأثیر پذیرفته از تصمیم ، که فرآیند مشاوره نامیده می شود ، مورد بحث و توافق قرار می گیرند. بله ، خود مدیریتی حتی می تواند در کف کارخانه کار کند.

Vagas.com (برزیل): هیچ سلسله مراتبی یا رئیس وجود ندارد که قدرت را در Vagas.com متمرکز کنند. هر زمان که عضوی از سازمان نیاز به تصمیم مهم داشته باشد ، تمام همکارانی را که برای گرفتن "رضایت" لازم می دانند درگیر می کند. همه تصمیمات به این روش اتخاذ نمی شوند: ساده ترین آنها توسط همکاران به روش خودکامه اتخاذ می شوند ، زیرا آنها "اجماع را فرض می کنند". اگر با تصمیمی که گرفته اید مخالفید ، می توانید یک "بحث" را باز کنید و درباره آن دوباره بحث کنید.

سیستم هایی که کارفرمایان را جایگزین می کنند


در کتاب Reinventing Organizations ، فردریک لالوکس چندین روش از سازمانهای تکاملی (Teal) را توصیف می کند که برای ایجاد خودمدیریتی ، هدف تکاملی و تمامیت استفاده می شود. از جمله این روشها ، فرآیند مشاوره ای است که توسط Morning Star استفاده می شود و جایگزین عملکرد تأیید یک رئیس معمولی می شود. مکانیسم های دیگری نیز وجود دارد که جایگزین سایر عملکردها می شوند و این نقش را غیرضروری می کنند.

یک سیستم کامل که می توانید برای ایجاد خود سازماندهی و از بین بردن رابطه بین رئیسان و زیردستان در سازمان خود اتخاذ کنید ، Holacracy است. این چارچوب حاکمیت سازمانی مجموعه ای از هرم سلسله مراتب را جایگزین می کند.

محافل خود سازمان یافته ، تقسیم شده در نقش ها. بزرگترین شرکتی که تاکنون این مدل را پذیرفته است Zappos (2013) ، یک فروشگاه اینترنتی کفش آمریکایی است که بیش از 1700 کارمند دارد. Holacracy مکانیزم استانداردی برای استخدام ، اخراج یا ارزیابی تعریف نمی کند. با این حال ، معمول است که این نقش ها توسط فرآیندهای توزیع شده در چندین نقش و افراد انجام می شود ، و مانع از آن می شود که یک تصمیم حیاتی مانند اخراج نتیجه اراده فقط یک فرد باشد.

برای موفقیت یک سازمان دیگر رابطه برتر و تبعی لازم نیست. برعکس: می تواند مضر باشد زیرا روابط را ضعیف می کند و فضای سو for استفاده از قدرت را فراهم می کند. علاوه بر این ، سیستم های جایگزینی وجود دارد که جایگزین عملکردهای یک رئیس سنتی می شود. بسیاری از سازمان ها در حال تغییر هستند. مال شماست؟ فرآیندهای ارزیابی ، استخدام ، اخراج و ارتقا در شرکت شما چگونه کار می کند؟ آیا این تصمیمات مختص روسا است؟ در زیر نظر بدهید.

  • احسان منصوری
۱۰
ارديبهشت

4 مرحله توسعه سازمانی


آیا شما دو سازمانی را می شناسید که شیوه ها ، مدل های مدیریتی و فرهنگ کاملاً متفاوتی داشته باشند؟ فرد می تواند سرد ، بوروکراتیک و رویه ای باشد. دیگری ممکن است جو جوان تر ، الهام بخش تر ، هدف محور داشته باشد. چرا این اختلافات وجود دارد؟ هدف این پست پاسخ دادن به این س byال از طریق مشاهده مراحل مختلف توسعه سازمانی موجود است.

فردریک لالوکس در کتاب خود از طریق اختراع مجدد سازمانها ، پنج مرحله مختلف توسعه سازمانی را توصیف می کند که هر یک از آنها با صفت ، رنگ و استعاره مشخص می شوند. دانستن دقیق این مراحل به شما این امکان را می دهد که سازمان خود را با وضوح بیشتری تجزیه و تحلیل کنید و همچنین مراحل بعدی تکامل آن را بیان کنید.

مدل های پیشرفته تر لزوماً "بهتر" از مدل های قبلی نیستند ، به همین ترتیب نوجوان نیز از کودک بهتر نیست. آنها فقط قادر به مقابله با سطوح بالاتر پیچیدگی هستند. علاوه بر این ، هر مدل "سایه" های خود را دارد ، یعنی محدودیت ها و چالش های آن. سرانجام ، یک مرحله مرحله دیگر را باطل نمی کند ، بلکه مرحله اول را در خود دارد و فراتر می برد.

 

توسعه سازمانی

 

IMPULSIVE RED


سازمانهایی که در الگوی تکانشی شکل گرفته اند ، در قالب نیروهای کوچک فاتح ، به رهبری "گرگ آلفا" ظهور کردند. این رهبر از طریق ترس و قدرت ، قدرت را اعمال می کند و افراد اطراف خود را تحت کنترل خود در می آورد. برای حفظ ثبات در این نوع سازمان ، رهبر توسط اعضای خانواده احاطه شده است ، که وفادارتر هستند. اگر در هر زمان قدرت او شک داشته باشد ، کسی سعی می کند آن را بگیرد. از تظاهرات بی رحمی و مجازات عمومی اغلب برای ایجاد ترس بیشتر استفاده می شود ، زیرا این تنها راه سالم ماندن سازمان است. ترسناک؟ آنها هنوز هم وجود دارند.

در این مرحله توسعه سازمانی ، هنوز هیچ سلسله مراتب رسمی یا عنوانی وجود ندارد. بنابراین ، این سازمان ها مقیاس خیلی خوبی ندارند و نمی توانند شکوفایی در دراز مدت را تضمین کنند. به طور خلاصه ، آنها بهتر با محیطهای آشفته سازگار می شوند و برای مقابله با مشکلات پیچیده کینه توز هستند.

مافیاها و باندهای خیابانی نمونه هایی از سازمانهای قرمز در دنیای امروز هستند.

کهربا کنفورمیست


انتقال به کهربا امکانات جدیدی را برای بشر ایجاد کرده است. این جهشی بود از یک جهان قبیله ای و باغبانی به دوران کشاورزی ، ایالت ها ، تمدن ها ، بوروکراسی ها و ادیان سازمان یافته. این پارادایم یک خودکنترلی و منضبط را به ارمغان آورد ، نه به اندازه خودمختارانه در مدل قرمز. جوامع عنبر اخلاقیاتی را پایه گذاری کرده اند که باید از آنها پیروی کرد. قوانین برای ایجاد جهانی عادلانه ، جایی که همه چیز درست یا غلط است ، تغییرناپذیر هستند. اختیار تعریف اخلاق اکنون بیش از آنکه در یک شخصیت باشد ، در یک نقش مانند کشیش یا فرعون ایفا می کند.

سازمانهای کهربا دو نوآوری عمده به ارمغان آورده اند: برنامه ریزی بلند مدت و ساختارهای سازمانی پایدار. این دو فناوری به این مدل این امکان را می دهد تا به نتایجی برسد که قبلاً دیده نشده است: سیستم های آبیاری ، اهرام و دیوار بزرگ چین. برنامه ریزی میان مدت و بلند مدت به لطف ابداع فرایندهایی که امکان تکرار تجربیات گذشته را در آینده فراهم می کنند ، امکان پذیر شده است. برخلاف سازمان های قرمز ، ساختارهای قدرت دیگر دائماً تغییر نمی کنند ، بلکه در عناوین ، سلسله مراتب و نمودارهای سازمانی ثابت می شوند. زیر پاپ اسقف اعظم ، زیر اسقف اعظم اسقف ها و زیر آنها کشیش ها قرار دارند. برنامه ریزی و اجرا جداگانه است: هر کسی که در راس هرم سلسله مراتبی است ، فکر می کند ، در پایگاه است آنچه را که دستور داده شده است انجام می دهد.

کلیسای کاتولیک نمونه کلاسیک یک سازمان کهربا در غرب است.

نارنجی دستیابی

 

اکنون جهان دیگر به عنوان مجموعه ای از قوانین تغییرناپذیر - درست و غلط - تلقی نمی شود ، بلکه به عنوان یک ماشین پیچیده اداره می شود که تحت قوانین طبیعی قابل تحقیق و درک است. الگوی دستاورد در طی انقلاب صنعتی تثبیت شد ، در حال حاضر اکثر شرکتهای بزرگ آن را با شدت عملی تمرین می کنند. یکی را انتخاب کنید: کوکاکولا ، نایک یا IBM.

مرحله توسعه سازمانی نارنجی سه فناوری اصلی سازمانی را به ارمغان آورد: نوآوری ، مسئولیت پذیری و شایسته سالاری. اگرچه آنها هنوز از هرم سلسله مراتبی استفاده می کنند ، اما سازمان های نارنجی تیم های چند رشته ای ، گروه های کار گروهی بین اداری و مشاوران خارجی را ترجیح می دهند: همه با هدف افزایش ارتباطات و نوآوری. مدیریت شروع به تغییر جدی می کند زیرا سازمان شروع به استفاده از هوش چندین نفر برای افزایش رقابت خود می کند. برنامه ریزی و استراتژی دیگر در رأس یک امتیاز نیست و کنترل از طریق مدیریت توسط اهداف اعمال می شود. رهبران رده های بالا به یک نتیجه مشخص نیاز دارند و "مهم نیست که چطور ، فقط به این تعداد برسید." انگیزه ها و کمیسیون های مالی برای تشویق به رقابت بین کارمندان و سودآوری سازمان اضافه می شود. شایسته سالاری حکم می کند که ، در اصل ، همه می توانند سلسله مراتب شرکت را مقیاس بندی کنند و به موقعیت خاصی برسند.

سازمان های نارنجی روشن به نظر می رسند ، اما همچنین سایه ای بی نظیر ایجاد می کنند. از آنجا که موفقیت فقط از نظر پول و شناخت ارزیابی می شود ، وقتی به اوج می رسند ، مردم احساس پوچی می کنند. یک روز آنها از مسابقه موفقیت و سقوط خسته شده اند.

سبز پلورالیستی


مرحله توسعه سازمانی کثرت گرایانه کاملاً مخالف مدل کهربا و نارنجی است. اگر سلسله مراتب و سو abuse استفاده از قدرت مضر باشد ، الگوی سبز سعی در لغو کامل آنها دارد. احساسات اعضای سازمان و همچنین همکاری ، هماهنگی و اتفاق نظر ارزشمند است. برابری به عنوان هدف نهایی تلقی می شود: همه شایسته احترام هستند و باید با آنها یکسان رفتار شود.

سه نوآوری عمده در مدل سبز توانمند سازی ، فرهنگ ارزش محور و چشم انداز سهامداران متعدد بود. توانمندسازی شایسته سالاری را حفظ می کند ، اما رهبران تشویق می شوند که تصمیمات را به پایین برسانند. رهبری خدمتگزار و برابری طلبانه بسیار ارزشمند است و به شدت در فرهنگ وجود دارد ، مکانیسم جلوگیری از بازگشت سازمانهای سبز به پارادایم قبلی. دیگر سهامداران به عنوان تنها طرف مورد رضایت مشاهده نمی شوند. مدیران ، کارمندان ، مشتریان ، تأمین کنندگان ، جوامع محلی ، جامعه و محیط نیز باید در تصمیم گیری ها گنجانده شوند. رهبران به دنبال انتخاب هایی هستند که همه بتوانند پیشرفت کنند.

در این سازمانها ، تصمیمات با توافق مورد علاقه است. با این حال ، برخی از افراد برای تحقق بخشیدن به ایده های عدم تحمل ، از این مدارا سو abuse استفاده می کنند.

  • احسان منصوری